مرحوم آیت الله علامه حاج شیخ محمدباقر محمودی (ره)

مرحوم آیت الله علامه حاج شیخ محمدباقر محمودی (ره)

متولد ۱۳۰۲ ش/ ۱۳۴۱ ق/ ۱۹۲۳ م - علامرودشت - فارس
تحصیلات حوزوی
مؤسس مجمع احیای فرهنگ اسلامی قم

معرفی:

ولادت‏
محقّق عالیقدر، مورّخ، محدّث، کتابشناس و پژوهشگر سختکوش، علامه حاج شیخ محمّد باقر محمودى، حدود سال ۱۳۰۲ ش/ ۱۳۴۱ ق/ ۱۹۲۳ م در علامرودشت پا به این جهان گذاشت. علامرودشت، مرکز بخشى است به همین نام که در جنوب استان فارس قرار دارد و از توابع شهرستان لامرد محسوب می شود. این بخش از جنوب به بخش مرکزى شهرستان لامرد و از جنوب و غرب به شهرستان مُهر و از شمال به شهرستان خُنج، و از شرق به بخش بَیرَم شهرستان لار منتهى می گردد. این بخش در طول جغرافیایى ۵۲ تا ۵۳ درجه، و عرض جغرافیایى ۲۷ تا ۲۸ درجه قراردارد و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۵۳۰ متر است. مساحت علامرودشت ۱۲۴۰ کیلومتر مربّع است و در ناحیه گرم و خشک واقع شده است، طبق سرشمارى سال ۱۳۷۵، این بخش داراى هیجده هزار نفر جمعیت است. مردم این بخش به امورى چون: کشاورزى، دام‏پرورى و کار در کشورهاى حاشیه خلیج فارس و تعداد اندکى هم در ادارات دولتى، اشتغال دارند. از محصولات عمده این منطقه می توان به گندم، جو، کنجد، تنباکو و خرما اشاره کرد.

علامرودشت، همانند بسیارى از مناطق جنوبى، مردمانى متدین و مذهبى دارد که وجود اماکن مذهبى گوناگون در آنها، به ویژه در شهر علامرودشت، خودگویاى اعتقادات ریشه‏ دار مذهبى مردم این سرزمین است. گرچه یکى از خصوصیات مناطق جنوبى وجود مذاهب دیگر، در کنار مذهب شیعه اثناعشرى است، اما مردم منطقه علامرودشت، همگى داراى مذهب شیعه دوازده امامی اند. وجود سنگ نوشته‏ هایى مزین به نامهاى مقدس چهارده معصوم، با قدمت پانصد ساله، که در برخى قبرستانهاى این سامان به دست آمده، به خوبى پیشینه مذهبى مردم این منطقه را می نمایاند. علامرودشت مردمى خونگرم و میهمان نواز دارد که به مجالس مذهبى علاقه‏ مند بوده و براى عالمان دینى احترام خاصى قائل‏ اند. در سالهاى نه چندان دور، هرگاه عالمى به آنجا مى‏ رفت، کیلومترها به استقبالش مى‏ شتافتند؛ همچنان که این امر براى علامه محمودى بارها رخ داده است. به گفته جناب آقاى حاج سیّد محمّد رضا موسوى علامرودشتى‏ در یکى از سفرها که مرحوم علامه محمودى قدس سره از طریق لار و بَیرَم به سمت علامرودشت مى ‏آمدند مردم چند کیلومتر به استقبال ایشان آمدند.

به گفته جناب حجّه الاسلام والمسلمین آقاى سیّد حبیب اللَّه موسوى علامرودشتى: این استقبال منحصر به سفر اوّل ایشان نبوده است، بلکه در همه سفرهایى که ایشان به علامرودشت مى ‏رفته تکرار شده است، در یکى از مواردى که آقاى موسوى به همراه پدرش و بسیارى از اهالى محلّ حضور داشته‏ اند مردم با پاى پیاده حدود ده کیلومتر به استقبال وى رفته، و با خوشحالى فراوان و با سلام و صلوات ایشان را به علامرودشت برده‏ اند.

خاطره ‏اى نیز خودم از این استقبال گرم مردمى دارم که حکایت از عمق ایمان مذهبى مردم‏ علامرودشت و علاقه‏ مندى آنها به روحانیت اصیل شیعه دارد: در یکى از سفرهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، که در خدمت ایشان از قم به علامرودشت مى‏ رفتیم، شب را در روستاى «محمله» ماندیم که در آن عده‏ اى از بستگان نسبى ما ساکن بودند. با اینکه بین این روستا و منطقه علامرودشت، کوهى نسبتاً بلند فاصله است، عده‏ اى از مردم علامرودشت از صبح زود آماده استقبال شده و به بیرون از علامرودشت آمده بودند. چون حرکت ما از «محمله» با تأخیر همراه بود، جمعى از آنها با چند اتومبیل به این روستا آمدند و علامه را با خود بردند. البته این علاقه ‏مندى متقابل و دو سویه است و به همین سبب، مرحوم علامه با آنکه به دلیل پرداختن به کارهاى علمى به شدت با کمبود وقت مواجه بودند و هیچ‏گونه فراغتى براى وى باقى نمى‏ ماند، امّا در مناسبتهاى مختلف، از جمله ماه‏هاى مبارک رمضان و محرّم، راهى زادگاه خود مى ‏شد و ضمن اینکه برخى کارهاى پژوهشى سبک‏تر خود را انجام مى ‏داد، به اداى حقوق مردم آن منطقه و بستگان همت مى‏ گمارد.

خاندان‏
مرحوم محمودى، نسب خویش را تا نیاى هشتم، در مقدمه‏ نهج السعاده‏، این‏گونه برشمرده است:

محمّد باقر، فرزند مرحوم میرزا محمّد، فرزند میرزا عبداللَّه، فرزند زائر محمد، فرزند آخوند ملا محمد باقر، فرزند آخوند حاج محمود، فرزند حاج کمال، فرزند رئیس محمود، فرزند رئیس جنید، فرزند رئیس محمود، فرزند رئیس حسن، فرزند حاج جنید است.

نیاى چهارم و پنجم ایشان، یعنى ملا محمد باقر و آخوند حاج محمود، از علما بوده‏اند. در مقدمه‏ نهج السعاده‏ پس از ذکر سلسله نسب یاد شده، چنین آمده است:

کتابهاى گوناگونى را در صرف، نحو، منطق و فقه به خطّ جدمان شیخ محمد باقرو پدرشان حاج محمود، که در ایام تحصیلشان در حوزه علمیه شیراز نگاشته بودند، دیده‏ام؛ ولى بیشتر آنها پوسیده و متلاشى و ورقهاى اول و آخرشان افتاده بود.

همچنین نسخه کاملى از شرائع الاسلام‏ تألیف مرحوم محقق حلى قدس سره به دستمان رسید که به خط جدم شیخ محمد باقر است و ایشان در ایام تحصیل خود در شیراز، آن را نوشته‏اند. وى در پایان جزء اوّل‏ شرائع‏ چنین نگاشته‏اند:

«تمّ الفراغ من تسوید هذا الکتاب فی یوم الأربعاء الثالث عشر من شهر محرّم الحرام سنه ۱۲۵۲ فی المدرسه الرفیعه الشریفه المسمّاه بالمنصوریه الواقعه فی دار العلم شیراز، بخط الحقیر الفقیر کثیرالتقصیر، أقلّ الطلبه محمد باقر بن محمود [الأعلا] مرودشتی …؛

در تاریخ چهارشنبه سیزده ماه محرّم الحرام سال ۱۲۵۲ و در مدرسه رفیع شریف منصوریه، واقع در دارالعلم شیراز، نگارش این کتاب به خط حقیر فقیر کثیر التقصیر، طلبه کوچک، محمدباقر فرزند محمود [علا] مرودشتى به پایان رسید».

و در پایان جزء دوم‏ شرائع‏ چنین نگاشته ‏اند:

«تمّ الفراغ [من استنساخ‏] هذا الکتاب بتوفیق الملک الوهّاب، على ید العبد النحیف الفقیر، أقلّ الطلبه باقر بن محمود علامرودشتی، فی المدرسه الرفیعه الشریفه المسمّاه بالمنصوریه فی دارالعلم شیراز، بتاریخ سلخ شهر ذی الحجه الحرام من شهور سنه ۱۲۵۲ من الهجره النبویه. المتوکّل على اللَّه محمّد باقر؛ این کتاب به توفیق خداوند ملک وهاب، به دست بنده ضعیف و فقیر، کمترین طلبه، باقر فرزند محمود علامرودشتى در مدرسه رفیع شریف منصوریه در دار العلم شیراز، در آخر ذى حجه سال ۱۲۵۲ از هجرت نبوى پایان یافت. محمد باقر».

میرزا عبداللَّه و پیش از وى ملا محمد باقر و حاج محمود ملجأ مردم در امور شرعى بودند، و سندهاى فراوانى وجود دارد که با مهر محمد باقر یا حاج محمود مختوم است، و بسیارى از آنها به خط خود آنهاست.

میرزا عبداللَّه، جدّ علامه محمودى، شخصیت روحانى و با نفوذ منطقه به شمار مى‏رفت که به رغم نداشتن تحصیلات رسمى حوزوى، به دلیل استعداد بسیار و علاقه به امور فرهنگى، داراى مطالعات خوبى در زمینه احکام شرعى، تاریخ اسلام و روایات اهل بیت علیهم السلام بود. وى با دراختیار داشتن شش رساله عملى از شش مرجع تقلید، ملجأ مردم در مسائل شرعى و پاسخگوى مشکلات آنها بود، و به سبب بیان زیبایش، بر منبر وعظ هم مى‏نشست و به ارشاد مردم مى‏پرداخت. برخى از یادداشتهاى منبر ایشان هنوز موجود است.

والده میرزا عبداللَّه مرحومه سیّده کلثوم فرزند حاج سیّد على بن حاج سیّد احمد بن سیّد حسین بن سیّد جمعه بن سیّد عبداللَّه موسوى بحرانى است.

مرحوم میرزا عبداللَّه که در شب عاشوراى سال ۱۳۵۶ ق از دنیا رفت، سه پسر و سه دختر داشت که مادرشان علویه ‏اى به نام سکینه، فرزند سید ابراهیم، فرزند سید حسین (بابا)، فرزند سیّد هاشم، فرزند ناصر از سادات محترم منطقه بود. پسران او عبارت ‏اند از:

میرزا فضل اللَّه. وى در سوم شوال سال ۱۳۳۶ ق در عنفوان جوانى به قتل رسید. پدرش میرزا عبداللَّه در رثاى وى اشعارى سرود و تاریخ مرگ او را به نظم درآورد که به برخى از ابیات آن اشاره خواهد شد. از وى دو فرزند به یادگار مانده که در ادامه از آنها یاد خواهیم کرد.
میرزا محمد باقر. وى نیز در دوران جوانى، در ۲۸ یا ۲۹ شعبان المعظم سال ۱۳۳۹ ق کشته شد. پدرش میرزا عبداللَّه، در رثاى او و برادرش فضل اللَّه چنین سروده است:
صبرى عطا کن اى حى سبحان‏ از بعدمرگ رعنا جوانان‏
تاریخ اول «غفرانه» گشته‏ تاریخ باقر «افسوس» و «افغان»
تاریخ کشته شدن فرزند اول (فضل اللَّه)، «غفرانه» است که با جمع حروف ابجد آن، سال ۱۳۳۶ به دست مى‏ آید، و تاریخ قتل میرزا محمد باقر، مجموع دو کلمه «افسوس» و «افغان» است که جمع حروف آنها ۱۳۳۹ است.

همچنین در یک رباعى دیگر در رثاى محمد باقر این‏گونه مى‏سراید:

مَحاق شهر شعبان اى عزیزان‏ مه مَن در محاق افتاد غلطان‏
به تاریخ محمد باقر آمد «شهیدٌ» با «عظیمٌ» نصّ قرآن‏
جمع حروفِ «شهید» ۳۱۹ و جمع حروف «عظیم» ۱۰۲۰ است، و حاصل جمع هر دو ۱۳۳۹ مى‏شود که تاریخ کشته شدن وى است.

از مرحوم میرزا محمد باقر تنها یک فرزند پسر به نام میرزا عبداللَّه باقى مانده که با فرزندانش، در علامرودشت اقامت دارد.

میرزا محمد پدر علامه. وى پس از کشته شدن برادرش فضل اللَّه، با همسر وى، که دو فرزند از برادرش داشت، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، دو پسر بود که یکى علامه و دیگرى برادر بزرگ‏تر او است. پس از صفحاتى چند نگاهى به زندگى برادر بزرگ‏تر نیز خواهیم کرد.
میرزا محمّد در روز دهم ماه ذى حجّه- روز عید قربان- سال ۱۳۶۱ ه ق در آبادان از دنیا رفت، و در همانجا دفن گردید.

مادر علّامه، بانویى با ایمان به نام کلثوم، فرزند مشهدى على اکبر، فرزند رئیس عبداللَّه، فرزند حاج عبدالرحیم، فرزند رئیس حسن است که همگى از بزرگان روستاى «خِشتى» علامرودشت بوده ‏اند. مشهدى على اکبر به تدیّن و کثرت ذکر اشتهار داشت و به گفته علامه محمودى، هرگاه وى در نوجوانى وارد مجلسى مى ‏شد، در حالى که غالباً ذکرى بر زبان داشت، مردم به یاد حالات آن مرد مؤمن مى‏ افتادند و مى ‏گفتند: «مشهدى على اکبر آمد».

این بانو ابتدا به همسرى میرزا فضل اللَّه، فرزند بزرگ میرزا عبداللَّه، درآمد و از وى داراى دو فرزند شد.

ایشان پس از کشته شدن شوهرش، با میرزا محمد، فرزند دیگر میرزا عبد اللَّه، ازدواج مى‏ کند که حاصل آن، دو فرزند پسر است.

جناب علامه داراى دو برادر و یک خواهر به شرح زیر مى‏باشند:

مرحوم حجه الاسلام و المسلمین شیخ غلامحسین محمودى که برادر مادرى علّامه است. وى هنگام مرگ پدر سه سال و چهار ماه داشت و در دامان پرمهر پدر بزرگ خویش میرزا عبدالله، پرورش یافت. ایشان، که داراى استعدادى قوى و قریحه ‏اى خدا داد بود، در اوان کهولت سن به تشویق برادرش علامه محمودى، به حوزه‏ علمیه نجف رفت و به تحصیل پرداخت. وى در تفسیر، تاریخ و دیوان اشعارى چون: مثنوى‏ و شاهنامه‏، مطالعات گسترده ‏اى داشت. او داراى خطى زیبا و انشائى ستودنى بود و از این رو، سندها و عقدنامه‏ هاى فراوانى به خط وى موجود است. وى پس از اخراج ایرانى‏ ها از عراق به علامرودشت بازگشت و در آنجا ساکن شد، او به برادرش مرحوم علامه محمودى بسیار علاقه‏ مند بود، در نامه هاى فراوانى که ایشان براى برادرش علامه محمودى نوشته از دورى برادر نالیده و آرزوى دیدار وى را نموده است، توجّه خوانندگان عزیز را به یکى از این نامه ‏ها جلب مى‏ کنم:
حضور مبارک حضرت اخوى عزیز

جناب آقاى حاج شیخ محمّد باقر محمودى دامت برکاته‏

یاد باد آنکه سر کوى توام منزل بود دیده را روشنى از نور رخت حاصل بود
مرقومه شریف را وسیله حامل واصل، مطالعه نمودم، چشمم بخطّت فتاد دل زغم آزاد شد، دو سه سال مفارقت و دورى از آن حضرت کابوس جان و ابوالهول زندگانى بود.

إنّی رأیت دهراً فی هجرک القیامه

آرى رقیمه شریفه عین الحیاه بود، جان بخشید، پس از یأس و نومیدى یکباره وصول آن ذوق زده‏ام کرد «همچو مفلس که بیابد به رهى بدره زرى». در قبال احوالپرسى از احوال اینجانب که از آن جناب شده متقابلًا از بن جان و اعماق روان فرّهى و فیروزى خود و متعلّقین به آن جناب را در پیشگاه یزدان نیازمندم، از شرح وقایع و جریان حالات ایّام غیبتِ سپرى شده ‏ام را تفحص و تجسس فرمایید تا هنوز نیمه جانى باقى است، و چنانچه درک فیض حضور باهر النور آن برادر عزیز نصیبم شود سرگذشت شورانگیز مدّت فراق را با قلبى شکسته و لسان و بیانى ناشایسته به حضور خجسته‏ات تقدیم مى دارم، که تا چه اندازه هموطنان و ارحام تغییر قریحه‏ داده‏ اند، امان از جهالت مردم و غفلت اقربا! اگر روزى حضورت روزى گردد در مورد برخى مطالب که اکنون معذورم آن زمان با اسنادى که دارم اگر مطالب را ارائه دهم کشف بسى رموز خواهید فرمود، به قول شاعر:

کاش گشوده نبود چشم من و گوش من‏ کافت جان من است عقل من و هوش من‏
این مجملى از مفصّل تاریخ پرشور دوران من، «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل». فصل زمستان در پیش است، درد پا و سینه‏ام از تابستان بیش است، و با عجلتى که حضرتعالى در مراجعه به لبنان دارید مشکل است این ملاقات ما در این مرحله بحصول پیوندد، در خاتمه توفیقات خیریه و سعادت دو جهانت از خداوند خواستارم. والسلام علیکم و رحمه اللَّه.

اخوى حاج فضل‏اللَّه‏ و میرزا عبداللَّه‏ با جمیع متعلّقین سلامت مى ‏رسانند.

ایشان در شناخت نسب این خاندان ید طولایى داشت و در واقع نسّابه فامیل به شمار مى‏ رفت. شیخ غلامحسین با بیانى فصیح و کلامى بلیغ به ارشاد مردم مى‏پرداخت و در اعیاد و وفیات، با صدایى زیبا مدایح و مراثى معصومان علیهم السلام را مى‏ خواند. از وى یادداشتهاى فراوان امّا پراکنده‏اى به جا مانده است که حقیر در انتظار فرصتى براى تدوین و تنظیم و انتشار آن است.

ایشان در سال ۱۳۶۵ ش/ دوم رجب ۱۴۰۷ ق براثر سکته در بیمارستان شهید بهشتى شیراز دارفانى را وداع گفت. پیکر او پس از انتقال به قم، در قبرستان باغ بهشت به خاک سپرده شد.

از مرحوم شیخ غلامحسین چهار فرزند پسر به نامهاىِ: ۱. حجه الاسلام و المسلمین شیخ منصور محمودى ۲. حجه الاسلام و المسلمین شیخ احمد محمودى، ۳. غلامرضا محمودى، ۴. حجه الاسلام على اکبر محمودى، و همچنین سه دختر به نامهاىِ: فاطمه، سکینه و هاجر به یادگار مانده که هر یک فرزندانى دارند.

حاج فضل اللَّه، برادر بزرگ‏ترِ علامه که دو سال و هفت یا نه ماه از ایشان بزرگ‏تر است‏ و در علامَرودشت سکونت دارد. وى چهار پسر به نامهاىِ: میرزا حسین، میرزا حسن، میرزا على و میرزا جواد، و چهار دختر به نامهاى صدیقه، عذرا، حلیمه و فاطمه دارد.
فاطمه، خواهرِ مادرى علامه بود که با پسر عمویش میرزا عبداللَّه فرزند محمد باقر، ازدواج کرد و در همان عنفوان جوانى از دنیا رفت و اولادى از وى به جا نماند.

آثار مکتوب:

تألیف :

عبرات المصطفین فی مقتل الحسین؛ درباره عزاداری امام حسین(ع) و تاریخ واقعه کربلا. مطالب کتاب به صورت مستند و از منابع معتبر نقل شده است. این اثر در دو جلد به همت مجمع احیای فرهنگ اسلامی انتشار یافته است.

– زفرات الثقلین فی مآتم الحسین؛ این کتاب ادامۀ عبرات است که به منظور نشان دادن واقعه کربلا و عاشورا درشعر عرب تا قرن ششم نگاشته شده و در واقع پاسخ به شبهاتی است که دربارۀ عزاداری امام حسین مطرح شده است.

السیر الی الله تعالی؛ این اثر درباره سفر ایشان از زادگاه به نجف و کربلاست.

کشف الرمس عن حدیث رد الشمس؛ این کتاب درباره حدیث ردالشمس است. که در سال ۱۴۱۸ق به وسیلۀ موسسۀ معارف اسلامی قم به چاپ رسیده است.

منیه الطالب فی مستدرک دیوان سید الأباطح ابی طالب(ع)؛ او همچنین با دست‌یابی به اشعاری از ابوطالب آن‌ها را به صورت رساله‌ای تنظیم نموده به دیوان الأباطح که توسط ابوهفمان مهزمی جمع‌آوری شده بود، ضمیمه کرده است.

العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سوره هل اتی

غناء

تصحیح و تحقیق :

أسمی المناقب فی تهذیب أسنی المطالب فی مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)؛ این کتاب تألیف محمدبن جذری شافعی (۷۵۱-۸۳۳) است که با تصحیح ایشان، ۶۲ روایت در فضایل امام اول آورده شده است. این کتاب در سال ۱۴۰۳ق در بیروت چاپ شد.

أنساب الأشراف در ترجمۀ أمیرالمؤمنین(ع)؛ این کتاب تألیف احمدبن یحیی بن جابر بلاذری (قرن سوم) است. ایشان با توجه به قدمت کتاب و محتوای آن، به تحقیق آن پرداخته و آن را در سال ۱۳۹۴ق در بیروت به چاپ رساند. در سال ۱۴۱۶ق نیز به همت مجمع فرهنگ اسلامی قم، پس از بازنگری و افزودن حواشی و مقابله با دورۀ کامل «انساب‌الأشراف» و ضمیمه فهرست رجال به آن، تجدید چاپ نمودند.

أنساب الأشراف در ترجمۀ الحسن(ع) و الحسین(ع)؛ این بخش از کتاب با تحقیق علامه محمودی سال ۱۳۹۷ق در بیروت چاپ شد. در سال ۱۴۱۹ق به وسیلۀ مجمع فرهنگ اسلامی قم تجدید چاپ شد.

بحارالانوار (ج۳۲-۳۴)؛ جلد ۳۲ بحارالانوار از بیعت با حضرت علی(ع) پس از عثمان و جنگ جمل و بخش‌هایی از صفین سخن می‌گوید. این جلد ابتدا در سال ۱۳۶۵ش به چاپ رسید. جلد ۳۳ ادامه گزارش صفین ماجرای حکمیت و جنگ نهروان، فرمان امام به مالک اشتر و محمدبن ابی بکر و شهادت آن دو را در خود گنجانده است. این جلد در سال ۱۳۶۸ش به چاپ رسید و تاکنون چندین مرتبه تجدید چاپ شده است. جلد ۳۴ کارشکنی‌های منافقان، ادامۀ فتنه‌گری‌های معاویه و معرفی برخی یاران امام علی به اضافۀ چندین خطبه و اشعار منسوب به اما م را دربر دارد. این جلد در سال ۱۳۷۱ش چاپ شد و تاکنون چندین مرتبه مورد تجدید چاپ قرار گرفته است.

ترجمۀ الإمام علی ابن أبی‌طالب(ع) من تاریخ مدینه دمشق؛ علی‌بن حسن بن هبهالله معروف به ابن عساکر (۴۹۹-۵۷۱ق) از عالمان اهل سنت منصفانه به شرح حال و روایت‌های همۀ شخصیت‌های ساکن یا مسافر دمشق پرداخته، ۱۵۰۰ حدیث دربارۀ حضرت علی آمده است و در سال‌های ۱۳۹۸-۱۴۰۰ق در بیروت به چاپ رسیده و با اضافات فراوان در سال ۱۳۸۱ش از سوی مجمع احیای فرهنگ اسلامی تجدید چاپ شده است.

ترجمۀ الإمام حسن(ع) من تاریخ مدینه دمشق؛ ابن عساکر در کتاب خود بیش از۴۰۰ حدیث دربارۀ فضائل امام حسن(ع) آورده است. از نسب امام و مناقب و زندگانی ایشان تا شهادت و اقوال گوناگون سال وفاتشان را ذکر کرده است. این اثر در سال ۱۴۰۰ق در بیروت به چاپ رسیده است.

ترجمۀ الإمام الحسین(ع) من تاریخ مدینه دمشق؛ مؤلف با ذکر بیش از۴۰۰ حدیث، نسب، فضایل و مناقب امام حسین(ع)، وقایع عاشورا و روایاتی دربارۀ عقوبت قاتلان و برخی مخالفان ایشان آورده است. این کتاب در سال ۱۳۹۸ق در بیروت چاپ شد.و از سوی مجمع احیای فرهنگ اسلامی در سال ۱۴۱۴ق تجدید چاپ شد.

ترجمۀ الإمام زین‌العابدین(ع) والإمام الباقر(ع) من تاریخ مدینه دمشق؛ ابن عساکر درباره امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) با نقل احادیث به شرح حال ایشان پرداخته است. علامه محمودی با افزودن مستدرکات این اثر را احیا نمود و در سال ۱۴۱۳ق در تهران به چاپ رسید.

جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی‌طالب(ع)؛ نوشته محمد بن ناصر دمشق باعونی(۸۷۱ ق)از عالمان شافعی قرن نهم قمری است که در ۶۷ باب به تفصیل زندگانی امام علی(ع) پرداخته و بخش پایانی با ۸ باب به روایت تاریخ زندگی معصومان سوم و چهارم اختصاص یافته است. ایشان، شواهد را بر اصل مطالب ذکر نموده و در دو جلد در سال ۱۴۱۶ق، به همت مجمع احیای فرهنگ اسلامی قم منتشر شد.

خصایص امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)؛ اثرابوعبدالرحمن احمد بن شعیب نسائی (م۳۰۳ ق) که مؤلف یکی از صحاح سته است. نسائی با انگیزۀ جانب‌داری از حق و هدایت کینه‌توزان ناآگاه نسبت به علی ابن ابی طالب(ع) به نگاشتن کتاب و طرفداری از ایشان پرداخته است. اشاره به برخی ویژگی‌های امام علی(ع) و نقل روایاتی مبنی بر حقانیت امام(ع) به علاوۀ احادیثی در منقبت حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) بخشی از مطالب کتاب است. تحقیقات علامه در این اثر بسیار مفید و شایان توجه است. این کتاب در سال ۱۴۰۳ق در بیروت به چاپ رسیده است.

دیوان شیخ الأباطح أبی طالب؛ روایتی که ابوهفمان عبدالله بن احمد بصری (۲۵۷ق) از ۲۹ قصیدۀ ابوطالب داشته، از اتقان بیشتری برخوردار است. شرح برخی از شعرها بیان مصدر بعضی قصیده‌ها و استدراک کاستی‌های دیوان و ضمیمه نمودن آن به آخر کتاب، با تلاش محقق صورت گرفته و دیوان جامعی از اشعار ابوطالب فراهم آورده است و در پایان رسالۀ الروض النزیه تألیف ابن طولون صالحی را افزوده است. این کتاب به وسیلۀ مجمع احیای فرهنگ اسلامی قم انتشار یافته است.

الرد علی ‌المتعصب العنید؛ این کتاب را ابوالفرج ابن جوزی حنبلی (م ۵۹۷ ق) به انگیزۀ جواب به عبدالمفیث بن زهیر حربی نگاشته است. حربی در فضایل یزید کتابی نوشته بود. حنبلی در این کتاب فجایع دوران حکومت یزید به ویژه حوادث عاشورا را بیان نموده، چهرۀ واقعی او را معرفی می‌کند. علامه با استناد به مصادر دیگر بر اتقان متن افزوده و بخش‌هایی از شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) را در پاورقی‌ها ضمیمه کرده است.

الریاحین العطره فی تحقیق مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) من الریاض النضره؛ مؤلف این کتاب محب‌الدین احمد بن محمد طبری (م ۶۹۴ق) است. که در آن به بیان فضایل عشره مبشره پرداخته و در چهارمین باب این اثر، شرح حال امام علی که به عقیدۀ اهل سنت چهارمین این ده تن به شمار می‌آید، پرداخته است. با تلاش محقق برای غالب روایت‌ها سندهای متعدد و توضیحات گویا در پاورقی ذکر شده است.

الروض النزیه فی الاحادیث التی رواها ابوطالب عن ابن أخیه؛ این رسالۀ مختصر به قلم شمس‌الدین محمد بن علی بن احمد معروف به ابن طولون صالحی دمشقی (م ۹۵۳ق)، نویسنده کتاب الشذرات الذهبیه است که در آن چهار حدیث از ابوطالب آمده که از حضرت محمد(ص) روایت کرده است. این اثر با تلاش علامه محمودی، در پایان دیوان شیخ الأباطح ابی‌طالب ضمیمه شده است.

فرائد السمطین؛ ابراهیم بن محمد بن مؤید جوینی خراسانی ابوالمؤید حمویی (۶۴۴-۷۳۰) این کتاب خود را به دو بخش تقسیم کرده است. بخش اول را به بیان مناقب امام علی(ع) اختصاص داده و در بخش دوم به ذکر منقبت‌هایی که همسر و فرزندان امام(ع) به آن متصف‌اند، پرداخته است. احادیثی در مورد حضرت مهدی(عج) نیز در این قسمت دیده می‌شود. بخش اول کتاب در سال ۱۳۹۸ق و بخش دوم در سال ۱۴۰۰ق، در بیروت چاپ شده است.

فضائل شهر رجب؛ مؤلف عبیدالله بن عبدالله معروف به حاکم حسکانی، از اعلام قرن پنجم هجری، این رساله را با احادیث وارد شده در مورد ماه رجب، در پانزده باب دسته‌بندی کرده است. ادعیه، فضیلت روزۀ این ماه و اعمال ایام‌البیض، بخشی از مطالب کتاب است.

کتاب الأربعین عن الاربعین فی فضائل علی امیرالمؤمنین(ع)؛ تشویق پیامبر گرامی به جمع و حفظ چهل حدیث، عبدالرحمن بن احمد بن حسین نیشابوری خزاعی را بر آن داشت تا چهل حدیث پیرامون امام علی(ع) گرد آورد. این کتاب با تحقیق علامه محمودی در سال ۱۴۱۴ق، از سوی سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی و همکاری مجمع احیای فرهنگ اسلامی قم انتشار یافت.

محاسن الأزهار؛ این کتاب شرح قصیده‌ای از عبدالله بن حمزه است که در پاسخ به خلیفۀ عباسی الناصر الدین‌الله سروده شده است. خلیفه در قصیده‌ای عباس و فرزندانش را برتر شمرده، آنها را مناسب خلافت دانسته است. حمیدبن احمد محلی که شاگرد ابن حمزه و از عالمان زیدیه است. قصیدۀ استادش را شرح کرده با استناد به روایات و تاریخ به اثبات مطالب سرودۀ او پرداخته است. با تلاش علامه، این کتاب پس از تصحیح، در سال ۱۴۲۲ق به وسیلۀ مجمع احیای فرهنگ اسلامی منتشر شد.

المعیار و الموازنه؛ ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی (۲۴۰ق) از دانشمندان عصر متوکل عباسی است. وی با نگارش کتاب در وصف امیرمؤمنان(ع) خود را در معرض خطر قرار داد و با قلم به دفاع از آن حضرت برخاست و خالق اثری بدیع شد. علامه پس از تحقیقات لازم این کتاب را در سال ۱۴۰۲ق در بیروت منتشر کرد.

مقتل الامام امیرالمؤمنین؛ نوشته عبدالله بن محمد بن عبیر، معروف به ابوبکر، یکی از قدیم‌ترین آثار در زمینۀ نگارش مقتل است. وی با وجود همنشینی با خلفای عباسی در این زمینه به تألیف حقایق پرداخته ریشه‌ها و داستان شهادت امام(ع) و حوادث پس از آن را روایت کرده است.این کتاب در سال ۱۴۱۱ق به وسیلۀ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی با همکاری مجمع احیای فرهنگ اسلامی منتشر شد.

مناقب الامام أمیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)؛ محتوای این کتاب بیش از ۱۱۰۰ حدیث با سندهای کوتاه در بیان مناقب اهل بیت، به ویژه امیرمؤمنان(ع) است ؛ که به کوشش محمد بن سلیمان کوفی به تحریر درآمده است. پس از تصحیح و تحشیۀ و نشر اول این کتاب، سید محمد عجری مؤیدی حسنی رونوشت نسخۀ خطی خود را جهت رفع اختلاف‌های موجود برای علامه ارسال داشت. تجدید چاپ این کتاب پس از گذشت ده سال از چاپ اول آن با استدراک‌های فراوان در سال ۱۳۸۱ش در دو جلد از سوی مجمع احیای فرهنگ اسلامی انجام شد.